معنای مصدر در لغت

    منشأ، اصل، بنیاد، سرچشمه، منبع./ جای بازگشتن [فعل، اسم، صفت و قید ]/

جای صادر کردن [ فعل، اسم، صفت و قید].

تعریف مصدر در اصطلاح

   کلمه ای ( اسمی ) است که معنی اصلی تمام فعـل ها، برخی اسم ها،  صفت ها و قیدها را دربردارد بدون آن که بر زمان یا شخص معیّنی دلالت کند.

اقسام کلمات در زبان فارسی

1. فعل 2. اسم 3. حرف 4. صفت 5. قید 6. ضمیر7. صوت ( شبه جمله )

واژه ها به دو طریق ساخته و تولید می شوند:

1. قیاسی ( باقاعده ):    از طریق مصدر
2. سماعی ( بی قاعده ) :     بدون مصدر

 

100%   فعل ها به صورت قیاسی از مصدر ساخته می شوند.
 رفتن ( مصدر ): رفت، می رود، خواهد رفت، برو، نرو . . . 
 تعدادی از اسم ها، صفت ها و قیدها هم مانند فعل به صورت قـیاسی و باقاعده از مصدر ساخته می شوند. مانند:
  رفتن ( مصدر ): رفتار، روش ( اسم )، رفته، روا ( صفت یا قید )

و تعدادی دیگر از اسم ها، صفت ها و قیدها هم به صورت سماعی و بی قاعـده ( بدون مصدر ) در زبان تولید می شوند.

 مانند: درخت ( اسم )، خوب ( صفت )، امروز ( قید )

 

همه ی ضمیرها، حرف ها و صوت ها ( شبه جمله ها ) سماعی اند .

ویژگی های مصدر

1. مصدر ها به فعل ماضی ( گذشته ) شباهت دارند.
   رفتن ( مصدر  ): رفت، می رفت، رفته است و . . .
2. دو حرف آخـر مصدر، همیشه « تن » یا « دن » است مانند: رفتن، گذشتن، نوشتن، دیدن، آوردن، پریدن، خندیدن

طرز پیدا کردن مصدر

  هرگاه کلمه ای ( فعل، اسم، صفت، قید ) را به ما دادند تا مصدر آن را پیدا کنیم، به کلمه ی داده شده خوب دقّت کرده و سئوال زیر را در مورد آن مطرح می کنیم:

                  این کلمه بر چه کار یا حالتی دلالت می کند؟

مثلاً برای پیدا کردن واژه ی « آموزگار» که صفت است، اوّلین کاری که  می کنیم سئوال بالا را از آن می پرسیم. جواب، « آموختن» است. پس مصدرِ  « آموزگار »، کلمه ی « آموختن » است.

 

توجّه:
        مصدر، یک یا چند حرف خود را در کلمه ا ی که از آن ساخته می شود، بر جا می گذارد چنان که مصدر « آموختن » در کلمه ی « آموزگار »، « آمو » را بر جا گذاشته است.

   شما می توانید به همین سادگی، مصـدر فعل ها، اسم ها، صفت ها و قیدها را به سرعت پیدا کنید. به نظر شما مصدر این کلمه ها کدام اند؟

    آزمایش ( اسـم )، آفریده ( صفت )، می بینم ( فعل )، دوان دوان ( قید )، ساختمان ( اسم )

 

توجّه:
 هرگاه کلمه، غیر سـاده ( بیشتر از یک جزء ) باشد، به جزء مصدار دار آن توجّه کنید.
 مثال: جمع آوری :  جمع + آور +  ی  = آوردن

کلمات زیر، از این دسته اند:

جلو گیری، دست شویی، خود رو، برنامه ریزی، حشره کُش، نگه داری، سر نشین، فنّاوری، ستاره شناسی

فعل از نظر زمان:
   1. گذشته ( ماضی ) 2. حال ( مُضارع ) 3. آینده ( مُستقبَل )

فعل های این زمان های سه گانه به دو طریق از مصدر ساخته می شوند:

1. فعل های ماضی و مستقبل از بن ماضی مصدر

2.  فعل های مضارع و فعل امر و نهی از بن مضارع مصدر گرفته می شوند.

بُن

   جزء ثابت و تغییر ناپذیر فعل است که در تمام ساخت ها می آید و معنای اصلی فعل ( مصدر ) را در بر دارد.

   گذشته ( ماضی )                  حال ( مضارع )

  دیدم     دیدیم                    می بینم     می بینیم

  دیدی    دیدید                     می بینی    می بینید                    

  دید       دیدند                     می بیند     می بینند

        دید                                         بین

 در فعل های سمت راست، « دید » و در فعل های سمت چپ « بین »، بن هستند که بر معنای « دیدن » ( مصدر ) دلالت می کنند.

  « دید » که در فعل های ماضـی آمده، « بن ماضی » و « بین » که در فعل های مضـارع آمده، « بن مضارع » است.

بن ماضی

1.  بنی است که تمام فعل های ماضی

2.  برخی از اسم ها، صفات و قیدها

3.     فعل آینده از آن ساخته می شوند.

  مانند « دید » که فعل ماضی « دیدم دیدی دید و . . . »،  اسم هایی مانند « دیدار، بازدید » و صفت ها و قیدهایی هم چون « دیده، دیدنی » و فعل آینده ی « خواهد دید » از آن ساخته می شوند.

طرز پیدا کردن بن ماضی

1. اوّل باید مصدر کلمه ی مورد نظر را پیدا کرد. بینا  دیدن ( مصدر )

2. « ن » مصدری را حذف کنید.    دید ن

3.  آن چه باقی می ماند، بن ماضی است.    دید


 بن ماضی کلمات زیر را پیدا کنید:

دانـا، گسـترش، تابـندگی، ریخته، ناتوانی، پیامبـر، راستگو

بن مضارع

1. بنی است که همه ی فعل های مضارع

2. بعضی از اسم ها، صفت ها و قیدها

3. فعل امر و نهی از آن ساخته می شوند.

    مانند « بین» که فعل های مضـارع « می بینم، می بینی، می بیند و . . . »،  اسم هایی مانند « دور بین، بینش »، صفت ها و قیدهایی همچون « بیننده، بینا »، فعـل امر « ببین » و فعل نهی « نبین » از آن ساخته می شوند.

طرز پیدا کردن بن مضارع

1. اوّل باید مصدر کلمه ی مورد نظر را پیدا کرد. بینا: دیدن ( مصدر )

2. از مصدر، جاخالی جمله ی زیر را کامل کنید:

   « دیدن » :              من حالا می  . . . م :   ﺑﻴﻨ

3. جزئی که در جاخالی قرار می گیرد، بن مضارع است:     بین

        
  بن مضارع کلمات زیر را پیدا کنید:

گذاشته، نفوذ ناپذیر، گفتار، زادگاه، کردار، آمدند، یخ زده

                                                 پایان